ائ تسلائ دل غم ديده ام
ائ تمنائ تو اشك ديده ام
از جدايئ گفتئ ومن سوختم
از گل لبخند تومن چيده ام
رسم دوران وزمان براين بود
برغم ودرد زمان خنده ام
شور وحال وعمر من گشته تمام