(رنگها و لحظه ها ...).
من در رنگها حل مي شوم
رنگها مرا در خود مي شويند
و صيقلم ميدهند
رنگها مرا به ماوراء مي برند
من با رنگ آبي و نارنجي بيشتر متحول مي شوم
با شب ...با مهتاب ...با دريا ...با سكوت هم
پيشنهاد تو هر چه باشد
مرا به وجد مي آورد
من در رنگها و لحظه ها
زنده مي شوم
تنها چيزي كه في البداهه توانستم
برايت بسرايم
همين بود .
ژون 2004 . م/ شيدا ...///
از همينجا تقديمش ميكنم به علي عزيز
. و آبجي نرگسم ..اميد كه با ديده اغماض بنگريد.