نبود از تو گريزي چنين كه بار غم دلز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم
جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پيچو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم
به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردونگهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم
وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردمثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم ...؟!
سلام
لبخند هميشه زيباست
اما
گاهي ممكنه ظاهري باشه
و اين درده
موضوع قشنگي رو انتخاب كردي
ممنونم نازنين خانم از حضورت
سفيد باشي و سربلند !