سلام.
با دستاني گناهالود و چهرهاي سياه بر آستانش قدم مينهم... صدايي مرا ميخواند نزديك آي. نوري در برم ميگيرد حال ديگر به رنگ نور درآمدم چه آسان بود اي كاش سالها خود را به آب ميسپردم.