چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

تا نقطه ميعاد دويدم تو نبودي
چون مرغکي آزاد پريدم تو نبودي
با باد بگفتم خبري از تو بگيرد
در زمزمه باد شنيدم تو نبودي
گفتم که مگر گوشه اي آرام به خوابي
بي فايده فرياد کشيدم تو نبودي
در دامنه کوه بر آن مقبره سنگ
جز تيشه فرهاد نديدم تو نبودي
عهد تو پس از آن همه رنجي که کشيدم
بر وصل تو مي داد نويدم تو نبودي
تا دست مرا در خم اين راه بگيرد
دستان تو مي داد اميدم تو نبودي
ويرانکده اي بود دژ محکم رؤيا
آنجا به دلي شاد رسيدم تو نبودي
زنداني دل خواست از اين سينه گريزد
در دست تو افتاد کليدم تو نبودي