ميخواستم که بخونم باز از نم نمه بارون
از آفتابگردون و قصه گلدون
دونه دونه دونه دونه دونه دونه
ميخواستم از گل ياس برات قصه بخونم
بخونم تو بمون تا که بمونم
بگم تو فصل سرما گل هميشه بهاري
تو مهتاب توي شبهاي تاري
تو روياي سپيدي تويي همدم و همراز
براي مرغ عشق دو بال پرواز
ولي چقد آخه باز بايد از گلها گفت ؟
حرفهاي دل و پنهوني تو قصه ها گفت
طلسم شرممو بايد که بشکنم
اگه دل بزاره حرفمو اينبار بزنم
گل و گلدون بهونن ، باد بارون بهونن
شب و ستاره و مهتاب و آسمون بهونن
اگه ميگم برات از دل خستم
بهونست که بگم
شدي خورشيد آسمون من
شدم گل آفتابگردون تو
ميونه باغ قصه هاي من
گل من شدي و من گلدون تو گل من
ولي باش توي آسمون من
ديگه ابرهاي شهر جايي نداشتن
چي ميشد واسه ي گل و گلدون من
ديوار قصه رو برميداشتن
ولي چقد آخه باز بايد از گلها گفت ؟
حرفهاي دلو پنهوني تو قصّه ها گفت
طلسم شرممو بايد که بشکنم
اگه دل بزاره حرفمو اينبار بزنم
گل و گلدون بهونن ، باد بارون بهونن
شب و ستاره و مهتاب و آسمون بهونن
اگه ميگم برات از دل خستم
بهونست که بگم
گل و گلدون بهونن ، باد بارون بهونن
شب و ستاره و مهتاب و آسمون بهونن
اگه ميگم برات از دل خستم
بهونست که بگم
بهونست که بگم
وبلاگت قشنگه