سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME

یکی از مهمترین چیزهایی که قادر هستید در خود ایجاد کنید، باور و اعتماد به خود است. باور و اعتماد به اینکه شما در هر زمینه از زندگیتان توانایی انجام کارهای مختلف را دارید و نباید هیچ سایه ی شک یا تردید بر این باور وجود داشته باشد. درواقع همه ی انسانها ظرفیت انجام کارهای فوق العاده در زندگیشان را دارند. اما بزرگترین مانع برای اکثر افراد، عدم اعتماد و اطمینان به خود است. برخی افراد آرزو دارند که می توانستند کارهای خاصی را انجام دهند، اما فاقد این اطمینان و باور هستند که آنها توانایی انجام آن کارها را دارند.
این باور و اعتماد به نفس است که افراد را در دستیابی به اهدافشان یاری می کند. اکثر ما امیدها و آرزوهای بزرگی در سر داریم، اما به خود اجازه می دهیم تا شک و تردید روی توانایی ها و اثربخشی ما سایه بیفکند.
همه ی ما احساس حقارت و خود کم بینی داریم، چون تصور می کنیم آنقدرها خوب نیستیم. فکر میکنیم به اندازه ی آدم های دیگر خوب نیستیم و آنقدر خوب نیستیم که بتوانیم چیزهایی که در زندگی می خواهیم را به دست آوریم. گاهی احساس میکنیم که استحقاق چیزهای خوب را نداریم. حتی اگر سخت کار کنیم و دستاوردهای زیادی در زندگیمان داشته باشیم، احساس می کنیم که مستحق این موفقیت ها نبوده ایم.
قانون جهانی باور و اعتماد می گوید که ما به هرچه باور داشته باشیم، با احساساتمان تبدیل به واقعیت می شود. ما آنچه را می بینیم باور نداریم؛ در عوض آنچه را که باور داریم می بینیم. اعتقادات و باورهای ما صفحه ی دید ما را نسبت به جهان شکل می دهد، و به هیچ اطلاعاتی که با اعتقادات و باورهایمان سازگار نباشد اجازه نمی دهیم از آن عبور کند. حتی به آن دسته از اعتقاداتمان که کاملاً با واقعیت ناسازگارند نیز اجازه ی دخول داده نمی شود، چون واقعیت و حقیقت برای ما همان باورهایمان هستند.
متداولترین و همچنین مضرترین باورها آنهایی هستند که خود محدود کننده هستند. اینها باورهایی در رابطه با خودمان هستند، مثلاً اینکه اعتقاد داشته باشید نمی توانید چیزی را به دست آورید چون آموزش یا پول کافی ندارید. ممکن است تصور کنید که نمی توانید چیزی را به دست آورید چون سن، جنسیت یا نژادتان برای دستیابی به آن مناسب نیست. اکثر این باورها صحیح نیستند، با انحال باعث عقب نشستن شما میشوند.
واقعیت این است که، شما استحقاق همه ی چیزهای خوبی را که توانایی به دست آوردن آن را از طریق استعدادها و توانایی هایتان داشته باشید، دارید. تنها محدودیت بر آنچه می توانید داشته باشید و دارید، فقدان میل و انگیزه است. اگر شما هدفی داشته باشید و برای به دست آوردن آن تلاش لازم را صرف کنید، هیچ چیز نمی تواند شما را از دستیابی به آن منع کند، فقط باید بخواهید و برای آن تلاش کنید، همین.
برای ایجاد باورهای مثبت باید دقیق تصمیم بگیرید که در آینده به کجا می خواهید برسید. هرچه در مورد نتیجه ای که می خواهید در آینده به دست آورید واضح تر تصمیم گیری کنید، برایتان آسان تر خواهد بود که عملکردها و رفتارهای خود را در کوتاه مدت تغییر دهید. و این درعوض به شما اطمینان خواهد داد که در بلند مدت به آنچه میخواستید برسید.
وقتی خیلی دقیق تصمیم گرفتید که چه نوع آدمی می خواهید باشید، اولین گام بزرگ برای ایجاد باورهای جدید را برداشته اید. برای ادغام باورهای جدیدتان با زندگیتان، باید برای خود مقرراتی تعیین کنید که در همه ی زمینه ها مثل آن فرد رفتار کنید. اگر شروع به رفتار کردن مثل آن فرد موفقی که دوست دارید بشوید کنید، به تدریج ارزشها، کیفیات و خصوصیات شخصیتی او را اتخاذ خواهید کرد و این خصوصیات کم کم جزء شخصیت شما خواهند شد.
اگر بتوانید هر روز و در همه ی موقعیت ها مثل آن فرد رفتار کنید، واکنشی زنجیره ای خواهد داشت. گرایشات و حالت هایتان تغییر خواهد کرد و مثبت تر خواهد شد. همین مسئله باعث ایجاد باورهایی نیرومندتر و مثبت تر خواهد شد. و این باورهایتان بعدها تاثیری مثبت بر روی ارزشهایتان خواهد گذارد.
شما هیچ محدودیتی در توانایی هایتان ندارید، مگر آنهایی که خودتان به آن اعتقاد دارید. افراد موفق افرادی غیرعادی و خاص نیستند. هیچ فرقی با شما ندارند، تنها تفاوت آنها این است که باور دارند که قادر به انجام هر کاری هستند. شما خوب هستید. و از امروز به بعد خود را به بهترین شکل ممکن بینید و هیچ محدودیتی برای امکانات و توانایی هایتان قائل نشوید. وقتی چنین باور و اعتمادی را در خود ایجاد کردید، و برطبق باورهایتان رفتار کردید، آینده تان نیز نامحدود خواهد بود.



نازنین ::: سه شنبه 87/7/16::: ساعت 10:0 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

وقتی ماه مهر از راه میرسه بادهای پاییزی شروع به وزیدن می کنن ؛ بادهایی که می خوان بگن فصل گرما رفته و سوز پاییزی در راه ؛ بادهایی که برگ های درخت ها رو ابتدا به رقص در طبیعت وا می داره و بعد با شدت  برگ های زرد و خزون شده رو از شاخه هاجدا ؛ و  همچون لباسی بر تن زمین عریان می کنه .
و تو این هوای ملس پاییزی دل می خواد سری به خیابون ها و آدمای شهرت بزنی ؛به آدمایی که خیلی هاشون عاشق این فصل هستن و بعصض هاشون هم در انتظار بهارن ؛ وقتی پات رو تو خیابون میزاری تا چشم کار می کنه ماشین های رنگارنگی رو می بینی که همگی مثل واگن های قطاری که به هم متصل هستند ساعتها پشت هم ایستادن ؛ و همین روزهاس که شاهد آلودگی هوا از نوع خطرناکش باشی ؛( اگه از خطرناک بالاتر هم عنوانی بود حتما اون عنوان رو شهرت رکورد میزد ) 
و در این ترافیکی که ساعت خاصی نداره با تاریک شدن هوا خیابون های شهر هم تاریک تر میشه ؛ و تنها روشنی خیابون ها و کوچه های شهر چراغ همون ماشین های آلوده کنندس ؛ همون ماشین ها که اگه نباشن شهر نمایی از وحشت و ترس رو برای شهروندانش داره و موقعیت خاص و منحصربفرد برای افزیش جرم و جنایت رو داره
نمایی از بادهای دوست داشتنی مهر ماه که یکدفعه هوای شهر رو سرد میکنه و یادآور سرما میشه و بعد از چند روز دوباره آفتاب  سوزان پاییز تو آسمون شهر از اون بالابه آدما دست تکون میده.



نازنین ::: شنبه 87/7/13::: ساعت 4:0 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
 آن تابلو ها  ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
اولی ، تصویر دریاچهء آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی  را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید ، و اگر دقیق نگاه می کردند  ، در گوشه ء چپ دریاچه ، خانه ء کوچکی قرار داشت  ، پنجره اش باز بود ، دود از دودکش آن بر می خواست ، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد . اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای  تاریک بود ، و ابرها آبستن آذرخش ، تگرگ و باران سیل آسا بود.
این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که  برای مسابقه فرستاده بودند ، هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد ، در بریدگی صخره ای شوم ، جوجه پرنده ای را می دید . آنجا ، در میان غرش وحشیانه ء طوفان ، جوجه ء گنجشکی ، آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ء جایزه ء بهترین تصویر آرامش ، تابلو دوم است.بعد توضیح داد :
" آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود ، چیزی است که می گذارد در میان شرایط  سخت ، آرامش در قلب ما حفظ شود.این تنها معنای حقیقی آرامش است."



نازنین ::: یکشنبه 87/7/7::: ساعت 7:54 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

وقتی که کسی رو از ته دل بدون هیچ قصد و نیتی دوست داری و حاضری براش هر کاری رو انجام بدی ؛ دوسش داری اما در نظر اون آدم هیچ باشی ؛ نه ؛ هیچ کلی  ارزش داره ؛ هیچ ارزش هیچی رو داره اما تو ارزش اون هیچی رو هم نداشته باشی ، یعنی اصلا واسش وجود نداشته باشی ، اما نه ؛ همون وجود نداشتن هم کلی وجود داره اما تو اون وجود نداشتن رو هم نداشته باشی ؛با این حال به همین دلخوش باشی که اگه اون دوستت نداره در عوض ؛ تمام دوست داشتن تو واسی اون هست .
تا اینکه یه روزی یه جایی به این این برسی که نه تنها دوست داشتنت دروغ تلقی میشه بلکه کلی هم نسبت ناجور بهت بزنه؛ نسبت ناجور رو همون کسی که جونت واسش در میره بهت بزنه ؛ همونی که شب و روزت رو با فکر اون سر میکنی اما اون حتی لحظه ای  فکر کردن رو ازت دریغ میکنی ؛ همون کسی که ساعتها انتظارش رو بکشی ، اما اون  نه تنها انتظارت رو نمی کشه بلکه انتظارت رو طولانی و طولانی تر میکنه ؛ و حالا با شنیدن حرفایی که... اینجاس که تصمیمت رو می گیری ، تصمیم می گیری برای همیشه خودت رو از این زندانی که خودت واسی خودت درست کردی خلاص کنی
و برای همیشه باهاش خدا حافظی می کنی و از ته دل براش بهترین ها رو می خوای و برای بار آخر  واسی دل خودت اشک میریزی ، اشک میریزی واسی دلی که نه تنها قدرش رو ندونست بلکه خیلی سخت شکست  ، دل شکسته ی که صدا شکستنش تا خود آسمون رفت ، اما تو همون گریه ها از اون مهربون همیشگی می خوای که هیچ وقت دل  اون رو نشکونه و ...
 اما ؛ وقتی که دلی میشکنه خیلی سخت شکسته ها رو میشه سرجای اول خودش بذاری، و وقتی سرجای خودش قرار می گیرن خیلی زود حتی با یه نسیم بهم می ریزن.
وقتی که ازش واسی همیشه خداحافظی میکنی میری سراغ دل شکسته خودت تا مثل روز اولش درستش کنی ؛ دلی ک به مویی بنده و به هر بهونه ی میزنه زیره گریه ؛ دلی که با شنیدن کلمه دوستت دارم هزارتا سوال بی جواب جلوی روش سبز میشه ، دلی که برای آشنا کردنش با محبت کلی تلاش می کنی و می بینی هنوز اول راهی ،  دلی که با هر بهونه ی یاد اونی می یفته که هیچ وقت به یادش نبوده و حالا تو باید به این دل بند زده بگی که بد و خوب همه جا هست و باید از اول شروع کرد باید یا علی گفت و لحظه های قشنگ رو با تلخیاش تلخ نکرد...
ساعتها ؛ روزها و هفته ها و ماهها با دلت حرف میزنی و برای آشتی  دادنش با زندگی تلاش می کنی ؛ تا اینکه...
تا اینکه یک روز از همون روزای قشنگ زندگی سراغت رومیگیره؛ واسی چی ؟ چرا حالا ؟ اون هم بعد از این همه مدت؟ نه بچه هستی و نه می خوای خودت رو گول بزنی ، واقعیت اینه که واسی این که وجدان خودش رو راحت کنه اومده سراغت ؛ اومده تا ازت حلالیت بخواد ؛ حلالیت از دل ساده ی که چه ساده زیر پاهاش له ش کرد ؛ حلالیت؟ نه حلالیت واسی چی ؟ تو که بهش گفته بودی ازش دلخور نیستی و خیلی دوستانه تمومش کردی ؛ اما نه این بار هم معلومه حرفت رو باور نکرده مثل بقیه حرفات این یکی رو هم به حساب دروغای نگفتت گذاشته ،به پای دروغ های که هیچ وقت حتی مصلحتیش رو بهش نگفتی ؛ دلیل اومدنش اینه که بهت بگه دیدی دوست داشتنی در کار نبوده دیدی بعد از چند مدت همیشه فراموش شد ؛ دیدی چه دروغگوی ماهری بودی که حتی خودت هم حرفای خودت رو باور کردی ؛ اما نه شاید هم هیچ کدوم اینا رو نگه فقط برای این اومده باشه که ببینه اون دل شکسته جایی برای شکستن دوباره داره.
و از هجوم این فکراس که حس می کنی خسته ی ؛ و این بار این دلته که بهت میگه زندگی هر لحظه و هر ساعتش زیبا و دوست داشتنی پس قدر لحظه هات رو بدون و فکر و ذهنت رو با مهربونی آبی آبی نگه دار و اون وقت پیش خودت برای اون کسی که هیچ وقت حتی به اندازه سر سوزن براش اهمیتی نداشتی دعا می کنی...    



نازنین ::: جمعه 87/7/5::: ساعت 1:4 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

 وقتی که دستات رو به طرف خودش دراز میکنی ؛ و ازش  خواسته ی داری ؛ همش به این فکر می کنی که همین الان ؛ الانی که داری صداش می کنی جوابت رو بده ؛ دیگه صبر نمی تونی کنی و همین حالا ، حالایی که خودش گفته هر چقدر که آلوده به گناه باشی من بخشنده ترین هستم و تو گناهکار رو به مهربونی بی حد و اندازه خودم می بخشم و هر چی که بخوای بهت میدم ، و با این امید ازش جوابت رو میخوای ؛ خودش گفته فقط کافی هر چی که می خوای  بگی ، تا بهت بدم پس همین حالا ازش می خوای ؛ازش می خوای همه اون چیزایی رو که مثل یه حسرت و یا شاید مثل یه آرزوی محال شده رو برآورده کنه.
 می دونی و مطمئنی که تنها کسی که می تونه همه اون ناممکن ها رو با مهربونی خودش ممکن کنه خودش هست.           
پس این بار با تموم وجود  ازش می خوای ، نه یک بار نه دو بار بلکه اون قدر صداش می کنی که بالاخره صدای تو رو  میون اون همه آدمای که در خونه ش جمع شدن بشنو ، اون قدر صداش می کنی که تو اون همه جمعیت حاجتمند صدای خواسته های تو رو هم بشنو ،  فقط صداش میکنی ، صدا صدا و تو همین صدا کردناس که حس می کنی آروم شدی ، حس می کنی به جای تموم اون خواستن ها یه حس و حال خوبی داری یه آرامشی روشن که به یه دنیا آرزوی طلائی می ارزه ؛ یه رضایت خالص از تموم لحظه های  سبز بودن ، یه امید خیلی زلال وآبی بهت میگه که خواسته هات تمام و کمال پذیرفته شده ؛ یه حس مالکیت به خاطر داشتن بهترینی که همیشه و در همه حال مراقبت هست و زمانی که تو اون رو فراموش می کنی اون به یادت هست.      
و وقتی سرت رو به طرف آسمون بلند می کنی ستاره ها رو می بینی که همگی تو آسمون صف کشیدن ؛ صف کشیدن و به من و تو نگاه می کنن ؛به من و توئی که با کوله باری از سیاهی و زشتی حالا به سپیدی مهتاب روشن و زلال شدیم  ؛ و این بار که صداش میکنی  ، صدای شکر و قدردانی هست.
قدردانی از اونی که مثل همیشه جواب تموم سوال ها و خواسته هات رو  به بهترین شکل ممکن داده.



نازنین ::: دوشنبه 87/7/1::: ساعت 9:20 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

پروردگارا به من تو فیق عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند عنایت فرما
دکتر علی شریعتی

به درستی حق با چه کسی است با آن جوان عاشق پیشه ای که بنا برسن و سال خود و دراوج جوانی به دنبال عشق گمشده خود می باشد ؛جوانی که تمامی آرزوها و خواسته های کوچک و بزرگ خود را ؛ تمامی آزوها و رویاهایی که به آنها رسیده و یا ناکام مانده خود را در عشق گمشده خود  جستجو می کند.و تمامی فکر و ذکر خود را به معشوق خود اختصاص می دهد
جوانی که از عشق هیچ تجربه ای نداشته و هر  چه د باره عشق می داند سخنانی است که از زبان دیگر ان شنیده.جوانی که عشق را همچون نوای خوش باران زیبا و دوست داشتنی می داند و معشوق را همچون گل بی عیبی می داند که تنها برای دل او آفریده شده.جوانی که زندگی را در عشق و عشق را در زندگی تصور کرده و برای دست یافتن به باور های خود (درست یا غلط )به هر  آوای که به گوشش می رسد با لبخند پاسخ می گوید.
و در  این وادی پر هیاهو خانواده های که از عشق حذر داشته ؛ نه از خود عشق بلکه از وسوسه ها و نیرنگ هایی که به نام عشق  بر سر راه عزیزانشان نشسته و جوانی که عشق را مقابل گمراهی می داند .
پدران و مادانی که عشق را مایه عذاب فرزندانشان می دانند نه مایه سعادتشان.مادر ی که زمزمه های عشق را در  زمانه ی بی وفایی باور ندارد هیچ گاه به سخنان فریبنده به نام عشق اجازه نزدیک شدن به عزیز خود را نمی دهد و جوانی که عشق  را در  همین ز مزمه ها می داند ؛ عشق  را در  کلمات جستجو می کند ، در نوازش و محبت دنبال می کند و از ماهیت عاشقی خبری ندارد.
دوست داشتن تنها ناز و نوازش نیست ، هم دل بودن و یک دیگر را درک کردن است
گاه در این فراز و نشیب ها ، در  جدال بین خانواده و فرزندان عشق حقیقی قربانی نگاههای ناباورانه می شود ،عشق قربانی وسوسه های زودگذر می شود .
با این حال عشق حقیقی مسیر  خود را طی می کند با همان هدف های آرمانی و متعالی خود بدون توجه به نگاهای هرزه ای که او را آماج نیت های پست خود قرار داده اند.عشق حقیقی همیشه و در  همه حال پا بر جاست و با تمامی نیرنگ ها و وصله های که به آن زده می شود همچنان با خوش نامی و وسوسه انگیز ی دل ها باقیست.
عشق مثل قایقی هست که در اعماق دریا غرق میشود ولی دوست داشتن
مثل قایقی هست که رو این دریا آرام به حرکت ادامه میدهد پس دوست داشته باشیم نه عاشق شویم
دکتر علی شریعتی



نازنین ::: پنج شنبه 87/6/21::: ساعت 1:34 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

با فرا رسیدن ماه پر خیر و برکت رمضان جسم و روح خود را از بدی ها دور نگاه داشته و خوبی ها را در خود تکرار می کنیم تا با تکرار آنان خصایص نیکو را در خود همچون عاداتی شایسته به همراه داشته باشیم.خصایص نیکویی چون   گذشت  ، صبر و تحمل و ایستادگی در برابر خواهش نفس ،به فرموده رسول گرامی اسلام صابر حقیقی کسی است که بر مصیبت، طاعت و معصیت صبر بورزد و زینب در این سه در درجه بالایی قرار داشت. عبادات آن بانو بهترین نشانه صبر بر اطاعت ایشان است و کسی که بر ترک گناه شکیبا نباشد لیاقت حمل پرچم کربلا را بعد از برادرش ندارد. 
محبت و نیکی و کمک در حق  دیگران قرآن کریم در مورد محبت مى‏فرماید:
سوره بقره، آیه 165.«و من الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله و الذین امنوا اشد حبا لله‏»
 تکرار ذکر خدا در هر لحظه و هر ساعت از شبانه روز؛  خواندن روزانه حداقل یک جزء از  کتاب آسمانی قرآن کریم به مدت 30 روز...
حال که یک ماه تمام با وجود تمامی مشغله کاری و ذهنی زمان معینی را برای خواندن قرآن اختصاص می دهیم می توانیم با اتمام این ماه خواندن کتاب های دیگر در زمینه های گوناگون را ادامه داده و هر روز بر دانستهای خود بیافزایم.از سولون فیلسوف آتنی پرسیدند که راز نیرومند و جوان ماندن او چیست ؟ جواب داد : راز جوانی من در این است که هر روز چیز تازه ای یاد می گیرم.
درکلاس محبت پشت نیمکت هاى صمیمیت درس عشق ودوستى ویکى شدن را آغاز کردیم  حال به آخرین درسش رسیدیم درسى که خوبست توهم آن را بدانی :عشق باید ورزید به همسفر زندگی و باید ماندگار بود درقلب یاران پس ای دوست! ای مهربان! ای همسفر! همیشه به یاد تو خواهم بود و هیچ گاه تو را فراموش نخواهم کرد .



نازنین ::: یکشنبه 87/6/17::: ساعت 9:54 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

فلورانس اسکاول شین :زندگی هر کسی تصویری است عینی از حاصل جمع اعتقاداتی که در ذهن نیمه هشیارش نقش بسته است .پس به هر کجا که برود عینا همان اوضاع و شرایط را با خود می برد.
ذهن آدمی کارگاه تولید فکر است که از منبعی به نام ضمیر ناخود آگاه سرچشمه می گیرد. ضمیر ناخود آگاه نمی تواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم می تواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد. در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه آدمی سازنده نوع و کیفیت زندگی اوست،اندیشه زیبا و مثبت می تواند بهشتی در زندگی انسان بسازد، چنانکه اندیشه منفی و یاس اور می تواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسان ها همان خواهند شد که در اندیشه آنند، بنا براین آینده هر کس در گرو چگونگی نگرش ا و به زندگی است.موفق ترین انسان ها کسانی هستند که توانسته اند در ذهن خود اندیشه های مثبت داشته باشند؛آنان که می پندارند" قادرنیستند "، در واقع مثبت نگری را کنار گذاشته و در جنبه های منفی وقایع تمرکز کرده اند. خانواده کانون یادگاری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن ا ست. در خانواده مثبت اندیش اعضای خانواده خود را قادر و توانا می دانند ونگاهشان به دیگران اکنده از مهر و عاطفه است.چنین خانواده هایی قادر خواهند بود هر نا ممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با زیبا،مثبت، خلاق، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن،موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.
ویلکوکس :بنای آینده را با مصالح فکری باید بسازیم . خودمان بی خبریم که سعادت یا تیره بختی را در زندگی مان ؛ با فکر خویش فراهم می کنیم . بنای کاینات بر روی این اصل گذاشته شده و نام آن را تصادف نهاده اند. در این صورت ؛ سرنوشت خود را انتخاب و آماده کن ؛ علاقه تولید علاقه می کند و از کینه کینه می زاید.



نازنین ::: جمعه 87/6/8::: ساعت 12:47 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

سکانس اول : ترس عبارت از حس انتظار خطر است اگر ایمان پیدا کنید که خداوند پیوسته سعادت ما را طالب است پس از چه چیزی باید بترسید ؟ وقتی که چنین ایمانی در قلبتان جای بگیرد رفته رفته حس ترس زایل می شود و آن جراتی را که باعث رسیدن شما به تمام آرزوهایتان است می توانید به دست بیاورید.
امرسون که فضیلت این فلسفه را باور کرده است چنین می گوید :پیوسته با خودمان حرف بزنیم و اعصاب مان را قوی نگهداریم.در انتظار بدی نباشیم و پیوسته نغمه زیبائی ها را سر دهیم.
سکانس دوم :در آخرین ماه از فصل گرم تابستان خنکی پاییز را می توان دررقص باد نظاره کرد ؛ برگ های زردی که در لابه لای سرسبزی درختان به چشم می خورند خبر از تحول طبیعت می دهند ،و طبیعت آرام آرام همراه با گرمای خورشید به استقبال فصل جدیدی از زندگی می رود و من و تو همراه با حرکت و تلاش طبیعت به استقبال روزهای جدیدی از فصل جدید زندگی خود می رویم.
سکانس سوم : ماه خدا در راه است و همگان خود را برای این مهمانی بزرگ می آرایند ؛ هر کسی با تمامی توان خود ؛ سعی دارد در این مهمانی حضور داشته و از فضیلت و رحمت  این ماه بزرگ کمال بهره را ببرد.در این ماه عزیز اول برای دیگران و سپس برای خود بهترین ها را از درگاه خداوند متعال بخواهیم و مطمئن باشیم که خداوند تمامی خواسته های ما را اجابت خواهد نمود.
سکانس چهارم : آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد.یعنی هر آنچه از آدمی در سخن ؛ یا عمل آشکار شود یا بروز کند به خود او باز خواهد گشت ؛ و هر چه بدهد باز خواهد گرفت.پس تا می توانیم در گفتار ؛ کردار ، رفتار خود مهربانی ، خوبی  ، انسانیت ، گذشت و هر آنچه که می خواهیم بکاریم تا همان ها نصیبمان گردد.
اسکانس پنجم:
الاویلرویلکالس :  ازسعادت ها بحث کنید ! دنیا به قدری پر اندوه است که احتیاجی به نگهداری غم خود ندارید .
زندگی ترکیبی از رنگهاست و هر ساعت و روزآن رنگ خاص خود را دارد ، ترکیب این رنگ ها زندگی را زیبا و لحظه های آن را دوست داشتنی می سازد، بکوشیم  لحظات زندگی خود را همان گونه که دوست می داریم با بهترین ها بیارایم ، غم و حوادث ناگوار را به دست باد بسپاریم و برای کسانی که در حق ما کوتاهی کرده اند بهترین ها را بخواهیم . گذشت و مهربانی را سرمشق زندگی خود قرار دهیم و لحظات زندگی را باشادمانی سپری کنیم.
مسترویگز می گوید :رمز خوشحالی در این است که در لحظات اندوه بخندید و در حال سر درد ، بیماری دیگران را به خاطر بیاورید و در لحظاتی که ابر روی آسمان را گرفته است فکر کنید که هنوز آفتاب وجود دارد.



نازنین ::: دوشنبه 87/6/4::: ساعت 8:40 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

  عشق... 

دکتر شریعتی : خدایا به هر که دوست می داری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر که دوست تر می داری بچشان که دوست  داشتن از عشق برتر است.
پشت دیوار شب واژه عشق به تمامی خانه ها سر می زند و با دیدن دلی تنها بر قلب آن پیمانه ای از شور هستی عشق تقدیم می کند دلی که از وادی عشق بی نصیب است و یا شاید آن را تجربه نکرده پیمانه را تا قطره آخر سر می کشد و با لبخندی شیرین به زندگی خوش آمد می گوید ؛ دلی که از عشق تجربه شیرینی ندارد جام عشق را این بار با عطشی بسیار می نوشد به امید یافتن عشقی حقیقی.
واژه عشق به تک تک خانه ها سر می زند و پس از عاشق کردن دل ها آن خانه را ترک کرده و به خانه ی دیگری سر می زند و دیگر دلی بی عشق در این تاریکی شب دیده نمی شود.همه دلها یا دچار عشق شده اند و یا دچارش می شوند و تمامی دلها طعم شیر ینی و یا تلخی آن را کم و بیش می چشند ؛ طعمی که مزه آن هیچگاه از خاطرها محو نمی شود.
 لئوبوسکالیا :
عشق همیشگی است این ما هستیم که ناپایداریم .
عشق متعهد است ، مردم عهد شکن .
عشق همیشه قابل اعتماد است ؛ اما مردم نیستند...



نازنین ::: پنج شنبه 87/5/31::: ساعت 1:2 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

<      1   2   3   4   5   >>   >
طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>