سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME

شب به نیمه رسیده ، دشت و صحرا در پرتو سیمگون ماه ، روشن و مهتابی شده بود.
ستارگان می درخشیدند و به جز نسیم مطبوع و ملایم و نسیم بهاری ، آهنگی به گوش نمی رسید،
تمام موجودات در آغوش بی خبری خفته بودند.من در آن شب مهتابی در دامن دشت بی کرانی
که با نرگس و لاله پوشیده شده بود به شیوه ی شب زنده داران به تماشای طبیعت پرداخته بودم.
شب های مهتابی برای کسانی که در سر شورو در دل شعله ای دارند، زیبا و تماشایی ست...
در این اوقات شیرین دریغ است که چشم زیبایی ها را ننگرد و گوش از شنیدن آهنگهای دل انگیز ،
بهره مند نباشد.نغمه ی آبشار ، ناله ی تار، غوغای درختان ، نجوای لاله ها ، همه در گوش دل اثر جاوید و زنده ای دارد.اما سکوت، سکوتی که اسرار و رموز طبیعت را بیان کند از این آهنگها دلنوازتر است .
در دل این شب مهتابی من شاهد سکوتی عمیق بودم که گاهی وزش ملایم نسیم  و زمانی بانگِ پر اسرار مرغ حق، آن را در هم می شکست ...
نوای حق! حق! مرغ حق،  که بر تار دل چنگ میزد و روحانیتی عظیم به آدمی می بخشید ... نوایی که سرود عشق و رمز زندگی را می خواند...



زرین ::: سه شنبه 87/1/6::: ساعت 11:46 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

حضرت علی(ع) می فرماید: «من عاشق زندگی ام و بیزار از دنیا!» از ایشان پرسیدند: مگر بین زندگی و دنیا چه فرقی است؟ فرمود: «دنیا حرکت بر بستر خور و خواب و خشم و شهوت است و زندگی ،نگریستن در چشم کودک یتیمی است که از پس پرده ی شوق تو را می نگرد» زندگی را به تمامی زندگی کن، در دنیا زندگی کن بی آنکه جزئی از آن باشی. همچون نیلوفری باش در آب، زندگی در آب بدون تماس با آب! زندگی به موسیقی نزدیکتر است تا به ریاضیات...ریاضیات وابسته به ذهن اند، و زندگی در ضربان قلبت ابراز وجود می کند!نمی توانیم گذشته را تغییر بدهیم ،تنها باید خاطرات شیرین را به یاد سپاریم و لغزش های گذشته را توشه ی راه خردسازیم ، نمی توانیم آینده را پیش بینی کنیم ،تنها باید امیدوار باشیم و خواهان هر آنچه که نکوست ،و باور کنیم که چنین خواهد شد. اگر بتوانیم از شکستن یک دل جلوگیری کنیم ، زندگیمان بیهوده نخواهد بود ...اگر بتوانیم یک زندگی را از درد تهی و یارنجی را فرو نشانیم ، اگر بتوانیم پرنده ی مجروحی را کمک کنیم تا دوباره به لانه بازگردد ،زندگیمان بیهوده نخواهدبود . زندگی یک سفر است ،و تو آن مسافری باش که در هر گامش ، ترنم خوش لحظه ها جاریست ... با دم زدن در هوای گذشته و نگرانی فرداهای نیامده ، زندگی را مگذار که از لابلای انگشتانت فرو لغزد و آسان هدر رود. رویاهایت را فرو مگذار که بی آنان زندگانی را امیدی نیست و بی امید ،زندگانی را آهنگی نیست. زندگی سخت ساده است! خطر کن ، وارد بازی شو ، چه چیزی از دست می دهی؟ با دستهای تهی آمده ایم و با دستهای تهی خواهیم رفت، نه! چیزی نیست که از دست بدهیم، پس هر لحظه را به گونه ای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است ، و کسی چه میداند؟ شاید آخرین لحظه باشد...

زرین ::: پنج شنبه 86/12/9::: ساعت 10:34 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

باز هم بهمن ماه است و ما تازه شدن 29 باره ی انقلاب اسلامی ایران را شاهدیم ، انقلابی که حماسه ی بی بدیل عصر حاضر است. انقلابی که با شعار مقدس استقلال  ، آزادی ، جمهوری اسلامی و به وسیله ی مردمی شکل گرفت که ایثار و اتحاد را به معنای واقعی کلمه نشان دادند. انقلابی که در طول تمام این سالها ، فشارهای بسیاری را از سوی مخالفان و بدخواهانش در داخل و خارج تاب آورد و پایدار ماند.
از مبارزات دلیرانه و رشادتهای مبارزین ، برای پیروزی انقلاب که بگذریم ، می رسیم به سالهای آغاز جنگ و همزمان با آن حملات تروریستی منافقین به دولتمردان و انقلابیون و از دست دادن بسیاری از دولتمردان دلسوزی که امروز جای خالیشان احساس می شود. هشت سال جنگ طاقت فرسا را سپری کردیم ، جنگی که طرف مقابلمان از سوی قدرتهای بسیاری حمایت همه جانبه می شد و ما تازه پا گرفته بودیم و تنها ... شاهد آوار شدن خانه ها بر سر هم وطنانمان بودیم ... بدنهای تکه تکه شده، خرابی شهرهایمان  ، و تلخ تر از همه ی اینها از دست دادن آزادمردانی چون جهان آراها ، همت ها، باکری ها و هزاران شهید عزیز و گمنامی که ایران زمین  هرگز همچون آنان را  بر صفحه ی روزگارش  ،نخواهد دید ... شهیدانی که رفتند و ما را تا همیشه در حسرت جوانمردی و ایثار گذاشتند ... امروز هم فشارهای سیاسی ،اقتصادی بسیاری بر ماست که با اندکی اعتدال گرایی و تدبیر قابل حل است...
و اما این ملت و انقلابشان همه ی این فراز و نشیب ها را سپری کردند بدون اینکه کمر خم کنند و ثابت کردند که بیگانگان و بدخواهان به هر طریقی نمی توانند به اهدافشان برسند .در ایران امروز ما نگرانی از بیگانگان نیست بلکه از تندروران و افراطیونی است که با انحصارطلبی و افراطی گری  خود، دانسته یا نادانسته به نظام و انقلاب و  اسلام ضربه ای بس جبران ناپذیر میزنند . همانانی که هیچگونه انتقاد، پیشنهاد  ، اصلاح و نظر غیرموافق را بر نتافتند و بر نمی تابند و تفکرشان بر اینست که، اگر کسی چون آنان نیندیشد یا وطن فروش است ، یا ستون پنجم دشمن و یا ملحد و منافق ... این طرز برخورد نتیجه ای جز یاس و نامیدی ، دین گریزی و در برخی موارد دین ستیزی جوانان نخواهد داشت.هم این افراد، اوج انحصارطلبی و افراطی گریشان را در سالهای امیدبخش اصلاحات نشان دادند،سنگ اندازیشان بر سر راه جریان اعتدال گرا (به هر نحو ممکن) موید صدق گفتارم است. دوران امیدبخشی که ملت ایران بیش از هر زمان دیگری آرمانهای پاک انقلاب اسلامی را به جهانیان نشان داد...اینک ماییم و ایرانی رو به جلو ، با خواستها و دغدغه های بسیار که فائق آمدن بر آنها مدیریت و تدبیر اندیشمندانه و اصلاح گرانه ی دولتمردان را می طلبد .
و در پایان اینکه حامیان و صلاح اندیشان واقعی این انقلاب پیروان همان راه میانه اند ، که مولای متقیان حضرت علی (ع) در باره اش فرمودند: "ما تکیه گاه راه میانه ایم، عقب مانده به آن برسد و پیشی گرفته به آن بازگردد." یا حق



زرین ::: شنبه 86/11/20::: ساعت 10:14 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

شیخی گفت: جمله خلق را دیدم که چون گاو و خر در یکی آخور علف می خوردند، یکی به تمسخر گفت: خواجه تو در آن میان چه می کردی و کجا بودی؟گفت: من با ایشان بودم ، اما فرق آن بود که ایشان می خوردند و می خندیدند و بر هم می جستند، و من می خوردم و می گریستم و سر بر زانو نهاده بودم و می دانستم ...

                                                       ******
ماده بزی با بزغاله اش، در مرغزاری به چرا مشغول بودند و بر فراز سرشان عقابی تیز پر جولان می داد و با چشمان گرسنه منتظر فرصت برای شکار بزغاله بود. چون آهنگ فرود برای دریدن بزغاله کرد، عقابی دیگر سفیرکشان بر فراز سر آنها به پرواز در آمد. اما ، ابتدا در اندیشه ی در هم  کوفتن رقیب بود. دو رقیب در آسمان نبردی سخت آغاز کردند و نعره های وحشتناکشان فضا را پر کرد. ماده بز با دیدگان مضطرب خود در آسمان نگریست، سپس به بزغاله اش رو کرد و گفت: «فرزند، در نزاع خونین این دو پرنده ی بزرگ کمی اندیشه کن، آیا از چنین نزاعی ننگ  ندارند، آسمان آیا آنقدر وسیع نیست که برای هر دو ، فضایی برای زندگی مسالمت آمیز باشد. اما تو ای فرزند ، در قلب خود خدای را شاکر باش و نیاز به او ببر تا بر این دو همجنس بالدار صلح ارزانی نماید»! پس بزغاله از اعماق جان دعا کرد !

                                                        ******
کاش چاه خشکیده و بی آبی بودم، مردم در من سنگ می انداختند...برایم سبک تر و دوست داشتنی تر از آن بود که چشمه ی جوشانی باشم،مردم بر آن می گذرند و نمی نوشند...



زرین ::: شنبه 86/11/6::: ساعت 1:19 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

نمی دانم شما دوستان ، چقدر معتقدید که بعضی جاها رو باید با دل رفت؟!من به این مهم خیلی معتقد و مقیدم.این خاطره رو بخونید :

شب بود و سکوت...من تنها مشغول تماشای برنامه ای بودم که از مراسم حج می گفت و زیارت خانه خدا...
همیشه دلم می خواست این زیارت معنوی نصیبم بشه، اما هیچ وقت احساس اون شب رو تجربه نکرده بودم.همونطور که غرق نگاه کعبه و طواف حاجی ها بودم، یکباره حسی از حسرت و اندوه دلم رو  پر کرد، که کاش من هم روزی می تونستم اونجا باشم...همین فکر بود که اشک حسرت رو از چشمانم سرازیر کرد...

فردا ظهر  پدر موقع برگشت از سر کار ،تا از در وارد شد ، گفت: زرین! دیشب خواب جالبی دیدم، خواب دیدم امروز ظهره و من از سر کار برگشتم، دیدم تو نیستی، از مادرت پرسیدم :پس زرین کو؟گفت: همراه سید اینا(همسایمون) رفته مکه! با خودم گفتم، ببین ! زرین هم حاجی شد! خوش به  حالش...

همونطور که حرفهای پدر رو می شنیدم اشک و لبخند بر چشمان و لبانم نشست ،شکر کردم پروردگاری رو که در همه حال بر احوال بندگانش آگاهه...

و امروز من بی تاب تر از همیشه ، از فرسنگها فاصله دعای عرفه رو در صحرای عرفات نظاره گرم، به امید روزی که همه ی عاشقان این سفر معنوی رو تجربه کنند...و انشالله که  همه، اول دلها رو روانه کنند و بعد تن ها رو.
در دعای عرفه ما رو فراموش نکنید، التماس دعا برای عاقبت به خیری همه ی جوانان ایران زمین.



زرین ::: چهارشنبه 86/9/28::: ساعت 3:41 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

خداوند در سوره ی انعام آیه ی 59 می فرماید: "هیچ برگی از درخت نمی افتد، مگر به اذن او"با درک این مهم و اینکه تمامی امور ما زیر نگاه عمیق خداوند جاریست ،نگاهی به مشکلات خود می اندازیم:

مشکلاتی که فرایند آن رنج می باشد از دو راه بر ما حادث می گردند:انتخاب خداوند!، انتخاب خودمان!اما انتخاب خداوند یعنی چه؟

اگر روزی شما معلم یک کلاس باشید ،سعی خود را برای فراگیری همه ی بچه ها به کار می برید،ولی بیشترین مراقبت و مواظبت خود را همیشه معطوف کدام دانش آموز می کنید؟ طبعا دانش آموزی که از لحاظ شرایط درسی در حد بسیار مطلوب و از نظر اخلاقی موقر و متین است و سعی می کنید به منظور جلوگیری از افت تحصیلی ، مرتب آزمایش یا امتحانی را برقرار نمایید.وضعیت ما هم در کلاس درس خدا اینگونه است، آنان که شاگردان عزیز و بندگان خاص خدا هستند در معرض آزمایش بیشترند.

عرفا گویند: آنان که نزد خدا مقربند ،رنجشان بیشتر است.عرفا رنج کشیدن ودر نهایت سوختن را نیک بختی میدانند و می گویند: «در گلزار جهان، گلی که می سوزد و گلاب می شود،نیک بخت تر از آن گلی است که کنار خاری می روید و روزی می ماند و سپس پژمرده می شود و می خشکد!»به تعبیری دیگر،حضور رنج که فرایند آن غم است،تقربی ست به درگاه خداوند، اما اگر همراه با صبر و آرامش باشد!

هر آنچه خیر ما باشد ؛خداوند برایمان پیش می آورد و هر چه برایمان پیش آید، از جانب خداوند خیر است.

«بایزید بسطامی»روزی گفت:" خدایا من شصت سال است که تو را دوست دارم، و جواب آمد :ای بایزید! ما تو را از صبح ازل دوست می داریم!"

دکتر شریعتی با لحنی لطیف ،حضور خداوند را چنین می سراید:«اگر تنها ترین تنهاها شوم، باز خدا هست، او جانشین همه ی نداشتن هاست، نفرین ها و آفرین ها بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد، تو مهربان آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی ، تو می توانی جانشین همه ی بی پناهی ها شوی!»

با درک همه ی این مفاهیم  و معانی که می دانیم خداوند در همه ی امور ما جاریست، گاه دلتنگ می شویم و آسمان دلمان ابری می شود، ولی باید بدانیم هر آسمان ابری بالاخره بارشی دارد و به دنبال بارش، رویش طراوت و تازگی و شادمانی را در مزرعه ی دلمان به تماشا می نشینیم.اما مبادا روزی عطر یاد خداوند در دلمان بمیرد،و از حق جدا شویم، که از قدیم گفته اند:«هر که را دل بمیرد، از حق جدا گردد» 

و کلام آخر اینکه:«در آزمایش الهی ، برای رفع اندوه و  مشکلات ، آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستین ها را بالا بزن! آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده !»



زرین ::: یکشنبه 86/9/25::: ساعت 4:2 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

در سالهای اخیر درخواست استخدام فراگیر شرکتها و برخی ادارات و ارگانها از بانوان و دوشیزگان به صورت امری متداول درامده است.
در جامعه ای که  بیکاری جوانان  یک معضل آزاردهنده است و بسیاری از مردان جوان در پی کسب درامد هر چند اندک هستند، جذب  روز افزون  زنان نمی تواند دلیل منطقی داشته باشد.

هر چند شاغل بودن زنان پا به پای مردان  و همچنین نیاز برخی از آنها به کسب درامد ،قابل احترام و دفاع است، اما به قول معروف چراغی که بر خانه رواست، بر مسجد حرام است.
تا زمانی که پسران جوان بدون کار و درامد، که هنوز متکی به خانواده هستند،در جامعه وجود دارند،نشستن دختران پشت میزهای کار امری غیر ضروری و غیر منطقی به نظر میرسد.
اگر به جای پذیرش دختران در بسیاری از ادارات و به خصوص شرکتها ،پسران جوان را جایگزین کنند، هم از تعداد جوانان بیکار کاسته می شود  و هم از بسیاری از مفاسد اخلاقی که دامن برخی از شرکتها را گرفته ، جلوگیری می شود.
مفاسدی که نوشتن در مورد آنها بحثی جداگانه و تحلیل گرانه را می طلبد...

 پی نوشت:                    --------------------------------

با توجه  به نظرات برخی از خوانندگان عزیز مطالبی را لازم به توضیح میبینم.نظرات همگی دوستان برایم محترم است  اما،هدف من از این بحث  مسئله ی بیکاری یا  شاغل بودن زنان نیست،هر چند که تک تک این مسائل خودش  بحثی جداگانه و طولانی را می طلبد،هدف من بیشتر اشاره به مسئله ی منشی گری و شغلهای اینچنینی  و همچنین اشاره به  مشکلات و معضلات ناشی از اینها بود.

و لیکن تایید میکنم سخن آن دسته از دوستان رو که معتقدند،آقایان تن به این گونه کارها نمی دهند،لازم به توضیح می دانم که منظور من همه ی آقایان بیکار نبود،بلکه پسران جوان و کم سنی  مد نظرم بود که می توانند جایگزین  دختران در شرکتها و موسسات شوند.

و گرنه من خودم  دختر هستم و  میدانم که میشود هم دختر بود ، هم  منشی و هم پاک دامن،و لیکل چیزی که بر جامعه ی ما حکمفرماست چیزی غیر از این است، میبینیم که بسیاری از دختران برای حقوقی اندک و حتی  به قول برخی از دوستان برای سرگرمی تن به بسیاری از بی عفتی ها میدهند.این معضل هم مانند بسیاری از مشکلات جامعه ی ما ،دغدغه ی فکری بسیاری از دلسوزان و صلاح اندیشان است.



زرین ::: شنبه 86/9/10::: ساعت 9:7 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

یکی از گواراترین و بهترین چیزها در جهان آب است ، قطره قطره آن دهان تشنه کامی را طراوت بخشیده و حیات دوباره ای به آدمی می دهد،حال تصور کنید!سیل هولناکی را در یک منطقه ،چه فاجعه ای به بار می آورد!اینک یک سوال: چه فرقی بین آن سیل مخرب و قطره قطره ی آب حیات بخش وجود دارد؟می گوییم: تربیت!آب از سد راه افتاده طی مراحل عملی مدیریت می شود و مورد استفاده قرار می گیرد.

احساسات و غرایز ما نیز اینگونه هستند، اگر مدیریت شوند باعث تعالی روحمان و سلامت جسممان می شوند، و اگر مدیریت نشوند، شهر وجودمان را متلاشی می کنند.

و اما چگونه آزردگی ها و احساسات بد را تحمل کنیم؟دکتر شریعتی در رابطه با آزردگی هایی که می بیند، ترجیح می دهد بزرگواری گول خور باشد، و با دلگیری خاصی فریاد بر می آورد:«خدایا اندیشه و احساس مرا در سطحی پایین میار که زرنگی های حقیر و پستی های نکبت بار و پلید این شبه آدمهای اندک را متوجه شوم، چرا که دوست تر می دارم بزرگواری گول خور باشم تا کوچکواری گول زن»

حال با توجه به سخنان دکتر شریعتی: این سوال مطرح می شود که: اگر دیگران در دفتر زندگیمان خطی به خطا کشیدند ،چه کنیم؟جواب: باید با پاک کن اغماض پاک کنیم.یعنی بزرگوارانه از آن چشم بپوشیم.همچنان که خواجه ی شیراز می سراید: «وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم...که در طریق ما کافریست رنجیدن»

شما چه تعریفی از خوبی دارید؟ خوبی یعنی چه؟برایتان می گویم:درخت خوبی دارای دو شاخه است: محبت کردن بی بهانه به دیگران و بدیهای دیگران را فراموش کردن.

سخنان سخت و درشت دیگران را شنیدن و با سخنانی لطیف جواب دادن،تنها از صفات انبیاست، که همگی ما می توانیم اینگونه باشیم.

به قول فرزانه ای:«دیروز تو گذشت،دیشب تو گذشت،امروز تو گذشت،آیا در میان اینهمه گذشت، تو هم می گذری!»

یادمان باشد صبور بودن به تنهایی یک ایمان است و خویشتن داری یک نوع عبادت....

                                                                                        در پناه حق



زرین ::: چهارشنبه 86/5/3::: ساعت 3:9 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

هر چه را که دوست دارید در لوای حمایت الهی قرار دهید، اگر به خدایی که در درون ماست یکسر توکل کنیم، هم حمایت و هدایت می کند و هم جزئی ترین نیاز های ما را بر می آورد
به خاطر ترس از دست دادن است که بیشتر مردم آنچه را که بیش از هر چیز عزیز می دارند از دست می دهند، زیرا آنها به جای توکل به حافظ خود، به راه حل های بیرونی دست می زنند، تردیدها و هراس ها در  اسارت نگاهمان می دارد ،وقتی با وضعی روبه رو می شویم که امیدی در آن نمی بینیم، می پرسیم حالا چه باید کرد؟
جواب اینست:
جایی که راه نیست خدا راه می گشاید.
اگر راهها و چاره ها را به خدا بسپاریم، هر خیر و خوشی را می توانیم از او انتظار داشته باشیم.
اما هرگز برای خدا تکلیف تعیین نکنیم ،یعنی نگوییم از کدام راه می خواهیم به خواسته ی خود برسیم و یا از خود نپرسیم"آیا واقعا ممکن است؟"
همواره این دوقلوهای ترس و دلواپسی آدمیان را به اسارت کشیده اند، رهایی از ترس یک راه بیشتر ندارد :"تبدیل ترس به ایمان"
زیرا ترس ضد ایمان است ایمان به این حقیقت:"
که دو قدرت وجود ندارد، تنها یک قدرت است:قدرت خدا .پس دلسردی وجود ندارد"
و ایمان اگر با عمل همراه نباشد مرده است.امید و ایمان دو عامل موفقیت آدمی اند با این تفاوت که: امید به پیش می نگرد، حال آنکه ایمان یقین دارد که پیشاپیش ستانده است.
یادمان باشد که اگر بتوانیم ایمان بیاوریم مومن را همه چیز ممکن است، با دیدن محدودیت ها در خودمان خدا را محدود نکنیم، چون با خدا هستیم همه چیز ممکن و میسر است.
وقتی چشم امیدمان به خدا باشد،
 هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که راست نباشد
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید
و هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که دیر نپاید.
بیایید هرگز این حقیقت را فراموش نکنیم که:"ما همانقدر به خدا محتاجیم که او به ما مشتاق است"
و در پایان وقتی همه ی کارهایت را کردی،خاموش بایست،گاه این دشوارترین زمان برای برآورده شدن خواسته است،چون وسوسه ی تسلیم شدن و به عقب برگشتن و سازش به جان انسان می افتد."
لیکن هر که تا به آخر صبر کند نجات می یابد".



زرین ::: یکشنبه 86/4/10::: ساعت 3:5 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

سلام دوستان همراه
مدتی قبل در وبلاگ خودم به خوانندگان قول داده بودم در مورد مسئله ی ازدواج موقت صحبت کنم.
اما حالا بهتر دیدم در اینجا این مطلب رو بیارم.
همونطور که میدونید وزیر کشور فرموده بودند باید ازدواج موقت در بین جوانان کشور ترویج شود!!!
این نوع ازدواج چه بخواهیم و چه نخواهیم در بین مردم ما ذهنیت خوبی ایجاد نمی کند،
به نظر من، آن دسته از جوانانی که نیت تشکیل یک زندگی مشترک را دارند، مسلما هر طور که هست اینکار رو میکنند،همان هایی که من و شما زیاد دور و برمان می بینیم...
جوانانی که تازه مشغول به کار شدند و اکثرا با حمایت و کمک بزرگترها و با امکانات اولیه، زندگی مشترکشون رو شروع می کنند و ...
و اما جوانانی هم هستند که اصلا یا فعلا قصد ازدواج ندارند، نه به محرم و نامحرم اهمیت می دهند، نه به گناه و ثواب....برایشان هم این مسئله مهم نیست که چطور این نیاز رو ارضا بکنند ،این دسته از جوانان رو هم متاسفانه در اطرافمان کم نمی بینیم.
عده ی قلیلی هم هستند که تا فرا رسیدن زمان ازدواج پرهیزکاری پیشه می کنند و ...
حال سوال من از معتقدین به ترویج ازدواج موقت اینست که این امر باید در میان کدام دسته از این جوانان ترویج شود؟؟؟!!!
دسته ی اول که نیاز ندارند،دسته ی سوم هم همچنین...
و اما دسته ی دوم هم هرگز این مسئله رو قبول ندارند،باورتون نمیشه؟!بیایید سعی کنید رابطه ی زنان خیابانی و مردان خیابانی ،و یا بعضی از خانم ها و آقایان رو شرعی کنید،برید کنار یک خانم (...)بایستید بگید: خانم بیاین صیغه بخونید بترسید از خدا ،گناه نکنید،خدا رو خوش نمیاد و ...
اونوقت ببینید چه عکس العملی می بینید؟! در مورد آقایون هم همینطور،فرقی نمی کند..
...
اسلام ازدواج موقت رو جایز دانسته برای یک سری موارد خاص و ضروری ،مواردی که شاید یک در هزار هم پیش نیاید...نه اینکه بخواهد در بین جوانان یک کشور ترویج و تشویق شود!!!
با توجه به سخن جناب وزیر و برخی از مسئولین دلسوز!!!هیچ بعید نیست که فلان دختر 22 ساله تا وقت ازدواج 5-6 بار ازدواج موقت کرده باشد و فلان پسر 29 ساله 10-15 بار!!!!
من معتقدم ازدواج امری بس مقدس و انسانی است،دو نفر با هم عهد می بندند که تا پایان عمر با هم باشند در سختی ها و خوشی ها،به دور از خیانت و دروغ...
ازدواج ،یعنی با هم بودن،با هم ماندن...با هم رفتن تا پایان راه...
بیاییم این مسئله ی زیبا و مقدس رو با کلماتی همچون (موقت،صیغه)خرابش نکنیم.
بیاییم به جای پیشنهاد این راه حل های غلط به فکر از میان برداشتن مشکلات جوانان باشیم، که اگر این مشکلات حل یا کم بشود شرایط ازدواج دائم جوانان هم بیش از پیش فراهم خواهد شد.
به امید آنروز... در پناه حق


زرین ::: پنج شنبه 86/3/31::: ساعت 2:33 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

<      1   2      
طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>