سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME
  بعثت 

محمد (ص) در حال راز و نیاز با معبود خویش است ، از عداوت شهر به کوهستان ؛ منزلگاه خدا پناه آورده تا نزدیکتر به او باشد تا به خلق دغل. در نجوای کلامی است ، سراسر نیاز است و شور و شعف ، سراسر خواهش ، چیزی می‏خواهد که دیگران را تاب شنیدن آن نیست و توان دیدنش را.
سالها ست که می‏اید و هر بار ذره‏ای از هستی در جانِ محمد امین نقشی روشن می‏سازد... سالها گذشته است.
صدایی آشنا می‏اید ، صدایی بسیار آشنا.
اقرا باسم ربک الذی خلق
محمد چه چیز را می‏بایست بخواند ، او که خواندن و نوشتن نمی‏داند. آری محمد خود می دانست کتابی جز آفرینش برای خوانش در پیش رویش گشوده نیست ، او هستی را می‏خواند ، او از بودن سخن می‏گوید. از برابری انسانها و نژادها و رنگها...
حال محمد آن می‏گوید که دیگر کلام‏ها خاموش می‏شوند ، آن می‏بیند که دیگر دیده‏ها نمی‏یابنش و آن می‏شنود که گوشها نمی‏شنود.

کوه در رقص آمد چالاک شد



آسمان ::: شنبه 86/5/20::: ساعت 12:54 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

شنیده‏ام ، سرنوشت عالم در لوحِ محفوظ نوشته شده و هیچ کسی را به آن لوح دسترسی نبوده است الا محبوب‏ترین فرشته‏ی خدا. فرشته را حس کنجکاوی تحریک ساخته و قسمتی از آن را می‏خواند «و چون خدای آدم را بیافرید از بهترین ملائکش بر او ایراد سازد که ما تو را بنده و شاکریم ، از چه روی کسی را خلق ساخته‏ای که جز فساد و ویرانی سودی ندارد. بدین گونه خدای را خشم فرا‏گرفته او را رجیم و رانده کند ، از عرش فرود آورش». چون خلق آدم به پایان رسید ، خدای او را بر ملائک عرضه کرد ، همه سر تعظیم فرود آوردند جز فرشته‏ای که در جستجوی آن نافرمان همی گشت می‏زد. پس ابلیس را چاره‏ای نبود جز آنکه به سبب عشقِ بی‏پایان و حسابش بر این اعتراض. بزرگ‏ترین اعتراضی که توان تصورش هم نیست.
این‏گونه ایستادن در برابر آنکه همه چیز توست ، با تمام آگاهی و بصیرتش ، کاری است قابل ستایش که آدمی را قدرتش نیست. پیراهن عمارت از تن بیرون ساختن و لباس ذلت پوشیدن ،‏ فردوس و جنات را معاوضه با گرمای صحراهای زمین بی‏هیچ سود و ثمر و وعده‏ای ، کلاه پادشاهی از سر برداشتن و تسلیم محضِ امیر گشتن. کدامین ما ذره‏ای جرات داشته‏آیم بدین‏سان؟ کدامین ما بدون وعده‏های شیرینش به سویش شتافته‏ایم با قدم‏های استوار؟ کدامین نگاه‏ ما از سرِ لطف به کودکی یتیم و بیوه زنی درمانده و سالمندی دردمند افتاده است (جز برای باغی در سرزمینِ شیطانِ نفس)؟.



آسمان ::: یکشنبه 86/4/24::: ساعت 2:17 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

جنگی بپاست ، از هر سو صدایی می آید ، درِ اتاقم را بستم ، چشم هایم را نیز ، و به چیزی می‏اندیشم که نمی‏توان گفت که هست چون چشم را تاب دیدن نیست و نتوان گفت نیست چون قلب چونان مدام نامش را فریاد می‏زند که لحظه‏ای آرام ندارد ، ای کرانه ی بی‏کران و ای طلوع بی‏غروب. آسمان ها و زمین گواه تواَند. آنچه داریم از هر جنس که باشد عطیه و امانتی از تواَند. جز ذکر به سنای کِه توان گفت ، درد به درمانگَه کِه توان برد ، بر درد حکیم ‏است و بر شفا عاجل. بر هر دل شکسته لانه کرده و بر هر شر سنگ‏ها افکنده و درِ روزی بر کس نبسته.
آه
آنقدر‏ها توان گفت که پایان ندارد
هزاران قلم و دفتر ، نهایت ندارد
ذرات دو عالم چِه اند ، خرده غباری
کین سرآغاز را پایان ندارد
چشمایم را باز کردم ، حال خوبی داشتم ، احساس سبکی و نشاطی سراسر وجودم را در برگرفته بود ، در را باز کردم دیگر خبری از جنگ و سر و صدا نبود ، همه جا آرام بود اما من تنها نبودم....



آسمان ::: یکشنبه 86/4/17::: ساعت 1:0 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

مسئولین بخوانند چون دیگران می‏دانند.

میدانم کشوری صنعتی نیستیم ، می‏دانم پول نفت است که گردونه‏ی اقتصادمان را می‏چرخاند ، می‏دانم تازه به دوران رسیدگان فروانی با پول‏های کثیف و بادآوردشان اقتصاد شکسته‏مان را خردتر ساخته‏اند ، می‏دانم با زمین‏خواری ، رشوه و پول‏شویی درآمدهای میلیاردی کسب کرده‏اند و می‏دانم مردان دولتی آلوده باجهای کلان و پروژه‏های خیالی گشته‏اند!!!

پول خدمتگذاران را سرمایه دار وسرمایه داران را خدمتگذار کرده است!

اما با همه‏ی اینها در پی توجیه و انکار وضعیت شغلی جوانان جامعه نیستم ، با همه ضعفهای موجود این نکات قابل انکار نیست که:

1- ما هم به دنبال کاری بدون دردسر و بی‏تلاش هستیم.

2- پول نفت ملت ما را تنبل کرده است.

3- بدون داشتن مهارت و تخصص و قبل از آموزش می‏خواهیم بار خویش را ببندیم.

4- راه‏های زیادی است که به توان پول‏های کلانی به دست اورد.

5- هر کس در هر جایگاهی که باید باشد نیست و سهمی که حقش است به او نمی‏رسد.

اما باز هم این خود ما هستیم که موقعیت خویش را می‏سازیم (وارد جزییات نمی‏شوم ، هر کسی را اندرونی است بر قضاوت آشنا).

بحث من کار و بی‏کاری است و معضلی بنام جونان بی‏کار و درصد رو به افزایش آن.

آیا واقعاً کار نیست و خانه نشینی ما فقط بهانه‏ای است برای تن‏پروری؟ یا کار فرمایان به دلیل سیل بیکاران ، سوء استفاده از کارمندان و زیر دستان خویش را توجیه و منطقی می‏پندارند یا ما فشار کارفرما را تاب نیاورده و چون سلاحی برای مبارزه نداریم کارشکنی را ابزار جنگ خویش ساخته‏ایم. یا تن به هر خفتی داده‏ایم که به بیکارگی و تنبلی متهم نگردیم. و یا کارفرمایان بدنبال نوجوانان و دخترانی می‏گردند که با اندک هزینه‏ای آنها را استثمار کنند و یا کارفرمایان را چاره‏ای جز این نماده است (درآمد پایین و هزینه‏های سرسام‏آور و ترس از وزرات کار).

به واقع تمامی اینها درست است و قوانین کار ما ضعف‏های بسیار دارد ، که هم کارفرمایان شاکیند و هم کارمندان. حقیقتی است واقع و واقعیتی آشکار و عیان..

اگر می‏گویید اشتباه می‏اندیشم ، بگویید مرا تاب شنیدن نقد هست ، اما قبل از آن پشت شیشه و ویترین مغازه‏ها را نگاهی اندازید:"به نوجوانی ، برای کار نیازمندیم یا یک کارگر ساده می‏خواهیم" و یا صفحه‏ی نیازمندیهای یک روزنامه را برداشته و بنگرید که همه جویای کارند و همه دنبال نیروی کار ، اما نیجه هیچ است و هیچ. یا سفرش کاری به کسی دهید ، حداقل زمان شروع کار یک‏ماه است و چند ماه بدقولی در پی‏اش.



آسمان ::: چهارشنبه 86/4/6::: ساعت 1:53 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

همه حقایق را تاب گفت نیست و همه وقایع را توان بیان ساختن. بودن هر کلام بر تصویری پیش ساخته بر ضمیری تطبیق یافته تا عملی را بدان زایمان سازیم.
ما آبستن لحظاتی هستیم که چون آنرا بی‏معنا یافته درد زاییدن را تاب نداشته ، پس بیاندازیمش. درد را حصاری پولادین ساخته بر اسارت و شاد زیستن را بهانه‏ای برای بقا.
آری راز هستن‏مان را غافل گشته و چون مترسکان در اندیشه‏ی شجاعتی واهی خویشتن را دستخوش باد ترس کرده‏ایم.
آیا آمده‏ایم برای زیستنی اینچنان خوار؟ آیا تقدیر برایمان اینِ اکنون را قلم زده و یا ما بر راه جاودانگی خط بطلان کشیده‏ایم؟


آسمان ::: جمعه 86/4/1::: ساعت 11:0 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

<      1   2      
طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>