سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME

فلورانس اسکاول شین :زندگی هر کسی تصویری است عینی از حاصل جمع اعتقاداتی که در ذهن نیمه هشیارش نقش بسته است .پس به هر کجا که برود عینا همان اوضاع و شرایط را با خود می برد.
ذهن آدمی کارگاه تولید فکر است که از منبعی به نام ضمیر ناخود آگاه سرچشمه می گیرد. ضمیر ناخود آگاه نمی تواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم می تواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد. در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه آدمی سازنده نوع و کیفیت زندگی اوست،اندیشه زیبا و مثبت می تواند بهشتی در زندگی انسان بسازد، چنانکه اندیشه منفی و یاس اور می تواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسان ها همان خواهند شد که در اندیشه آنند، بنا براین آینده هر کس در گرو چگونگی نگرش ا و به زندگی است.موفق ترین انسان ها کسانی هستند که توانسته اند در ذهن خود اندیشه های مثبت داشته باشند؛آنان که می پندارند" قادرنیستند "، در واقع مثبت نگری را کنار گذاشته و در جنبه های منفی وقایع تمرکز کرده اند. خانواده کانون یادگاری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن ا ست. در خانواده مثبت اندیش اعضای خانواده خود را قادر و توانا می دانند ونگاهشان به دیگران اکنده از مهر و عاطفه است.چنین خانواده هایی قادر خواهند بود هر نا ممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با زیبا،مثبت، خلاق، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن،موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.
ویلکوکس :بنای آینده را با مصالح فکری باید بسازیم . خودمان بی خبریم که سعادت یا تیره بختی را در زندگی مان ؛ با فکر خویش فراهم می کنیم . بنای کاینات بر روی این اصل گذاشته شده و نام آن را تصادف نهاده اند. در این صورت ؛ سرنوشت خود را انتخاب و آماده کن ؛ علاقه تولید علاقه می کند و از کینه کینه می زاید.



نازنین ::: جمعه 87/6/8::: ساعت 12:47 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

سکانس اول : ترس عبارت از حس انتظار خطر است اگر ایمان پیدا کنید که خداوند پیوسته سعادت ما را طالب است پس از چه چیزی باید بترسید ؟ وقتی که چنین ایمانی در قلبتان جای بگیرد رفته رفته حس ترس زایل می شود و آن جراتی را که باعث رسیدن شما به تمام آرزوهایتان است می توانید به دست بیاورید.
امرسون که فضیلت این فلسفه را باور کرده است چنین می گوید :پیوسته با خودمان حرف بزنیم و اعصاب مان را قوی نگهداریم.در انتظار بدی نباشیم و پیوسته نغمه زیبائی ها را سر دهیم.
سکانس دوم :در آخرین ماه از فصل گرم تابستان خنکی پاییز را می توان دررقص باد نظاره کرد ؛ برگ های زردی که در لابه لای سرسبزی درختان به چشم می خورند خبر از تحول طبیعت می دهند ،و طبیعت آرام آرام همراه با گرمای خورشید به استقبال فصل جدیدی از زندگی می رود و من و تو همراه با حرکت و تلاش طبیعت به استقبال روزهای جدیدی از فصل جدید زندگی خود می رویم.
سکانس سوم : ماه خدا در راه است و همگان خود را برای این مهمانی بزرگ می آرایند ؛ هر کسی با تمامی توان خود ؛ سعی دارد در این مهمانی حضور داشته و از فضیلت و رحمت  این ماه بزرگ کمال بهره را ببرد.در این ماه عزیز اول برای دیگران و سپس برای خود بهترین ها را از درگاه خداوند متعال بخواهیم و مطمئن باشیم که خداوند تمامی خواسته های ما را اجابت خواهد نمود.
سکانس چهارم : آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد.یعنی هر آنچه از آدمی در سخن ؛ یا عمل آشکار شود یا بروز کند به خود او باز خواهد گشت ؛ و هر چه بدهد باز خواهد گرفت.پس تا می توانیم در گفتار ؛ کردار ، رفتار خود مهربانی ، خوبی  ، انسانیت ، گذشت و هر آنچه که می خواهیم بکاریم تا همان ها نصیبمان گردد.
اسکانس پنجم:
الاویلرویلکالس :  ازسعادت ها بحث کنید ! دنیا به قدری پر اندوه است که احتیاجی به نگهداری غم خود ندارید .
زندگی ترکیبی از رنگهاست و هر ساعت و روزآن رنگ خاص خود را دارد ، ترکیب این رنگ ها زندگی را زیبا و لحظه های آن را دوست داشتنی می سازد، بکوشیم  لحظات زندگی خود را همان گونه که دوست می داریم با بهترین ها بیارایم ، غم و حوادث ناگوار را به دست باد بسپاریم و برای کسانی که در حق ما کوتاهی کرده اند بهترین ها را بخواهیم . گذشت و مهربانی را سرمشق زندگی خود قرار دهیم و لحظات زندگی را باشادمانی سپری کنیم.
مسترویگز می گوید :رمز خوشحالی در این است که در لحظات اندوه بخندید و در حال سر درد ، بیماری دیگران را به خاطر بیاورید و در لحظاتی که ابر روی آسمان را گرفته است فکر کنید که هنوز آفتاب وجود دارد.



نازنین ::: دوشنبه 87/6/4::: ساعت 8:40 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

  عشق... 

دکتر شریعتی : خدایا به هر که دوست می داری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر که دوست تر می داری بچشان که دوست  داشتن از عشق برتر است.
پشت دیوار شب واژه عشق به تمامی خانه ها سر می زند و با دیدن دلی تنها بر قلب آن پیمانه ای از شور هستی عشق تقدیم می کند دلی که از وادی عشق بی نصیب است و یا شاید آن را تجربه نکرده پیمانه را تا قطره آخر سر می کشد و با لبخندی شیرین به زندگی خوش آمد می گوید ؛ دلی که از عشق تجربه شیرینی ندارد جام عشق را این بار با عطشی بسیار می نوشد به امید یافتن عشقی حقیقی.
واژه عشق به تک تک خانه ها سر می زند و پس از عاشق کردن دل ها آن خانه را ترک کرده و به خانه ی دیگری سر می زند و دیگر دلی بی عشق در این تاریکی شب دیده نمی شود.همه دلها یا دچار عشق شده اند و یا دچارش می شوند و تمامی دلها طعم شیر ینی و یا تلخی آن را کم و بیش می چشند ؛ طعمی که مزه آن هیچگاه از خاطرها محو نمی شود.
 لئوبوسکالیا :
عشق همیشگی است این ما هستیم که ناپایداریم .
عشق متعهد است ، مردم عهد شکن .
عشق همیشه قابل اعتماد است ؛ اما مردم نیستند...



نازنین ::: پنج شنبه 87/5/31::: ساعت 1:2 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

مرحوم شیخ صدوق و شیخ طوسی روایت می کنند :
بشر بن سلیمان (ایشان از فرزندان ابو ایوب انصاری و از شیعیان و ارادتمندان حضرت امام هادی و امام عسکری (ع) و همسایه آنان بوده ...است) می گوید: خادم امام هادی (ع) نزد من آمد و گفت: حضرت با تو کاری دارند من خدمت حضرت رسیدم.
ایشان نامه ای به خط فرنگی نوشتند و همراه با یک کیسه زر که در آن دویست و بیست سکه بود، به من دادند و فرمودند: به بغداد می روی و در فلان روز در لنگرگاه فرات حضور می یابی؛ هنگامی که اسیران را به ساحل آوردند، نظر کن به برده فروشی به نام عمرو بن یزید و مراقب او باش تا کنیزی را برای فروش بیاورد که دارای این صفات است. آنگاه حضرت خصوصیات او را بیان فرمود و اضافه کرد که آن کنیز نمی گذارد مشتریان به او نظر کنند یا به بدنش دست بزنند و می گوید: من باید خودم خریدارم را انتخاب کنم. در این هنگام تو پیش برو و نامه مرا به آن کنیز بده و او را خریداری کن. بشر بن سلیمان گوید:‌ مطابق فرموده حضرت عمل کردم. آن کنیز چون در نامه نگریست،‌ بسیار گریست و به عمرو بن زید گفت: ‌مرا به صاحب نامه بفروش. و سوگندها خورد که اگر چنین نکنی خود را هلاک می کنم.
ادامه مطلب...

نازنین ::: یکشنبه 87/5/27::: ساعت 3:43 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

شیخ ابو سعید ابوالخیر گفت: وحی آمد به موسی(ع) که بنی اسرائیل را بگو که بهترین کس را از میان خویش اختیار کنند، هزار کس را انتخاب کردند، وحی آمد که از این هزار بهترین را انتخاب کنید، صد نفر را اختیار کردند، وحی آمد که از این صد نفر بهترین را انتخاب کنید، ده نفر اختیار کردند، وحی آمد که از این ده بهترین را انتخاب کنید، سه نفر اختیار کردند، وحی آمد که از این سه بهترین را انتخاب کنید، یکی را اختیار کردند ،  وحی آمد که این یگانه را بگویید تا بدترین بنی اسرائیل را بیاورد. چهار روز مهلت خواست،  و شهر را می گشت، روز چهارم به کویی داخل می شد، مردی را دید که به فساد و ناشایستگی معروف بود ، و انواع فسق و فجور در او موجود، چنان که در گناهکاری انگشت نما گشته بود. خواست که وی را ببرد ، اندیشه ای به دلش آمد ، که به ظاهر نباید حکم کرد ، شاید که او را قدر و پایگاهی باشد،  و به این که مردم مرا بهترین انتخاب کردند مغرور نباید شد. چون هر چه کنم به شک و گمان خواهد بود پس این گمان بر خود برم بهتر است. دستار به گردن خویش نهاد و آمد تا کنار موسی، گفت: هر چقدر نگاه کردم هیچ کس را بدتر از خویشتن نمی بینم.
وحی آمد به موسی (ع) که : این مرد بهترین خلق است ، نه بدانکه طاعت او بیشتر است، لیکن به خاطر آنکه خویشتن را بدترین دانست.

***

این حقیقتیه که میگن هر چی اعتدالش خوبه...و دین ما هم دین اعتدال است و  میانه روی. تا آنجایی که خداوند هم به پیامبرش توصیه می کنه در انفاق هم زیاده روی نکن و حد میانه را رعایت کن. حتما شما هم انسانهای مقدس ماب رو دیدید که  زمین و زمان و هر بنی بشری رو که مثل اونها نپوشه و نیاندیشه منحرف و خدانشناس و فاسق تلقی می کنند و آنچنان کبر و غروری اونها رو فرا می گیره که فراموش می کنند حق ندارند به جای خدا درباره ی بنده هاش قضاوت کنند و تصمیم بگیرند. اونهایی که مبنای قضاوتشون درباره ی انسانهای اطرافشون ، فقط ظاهر اونهاست و بس. در اون لحظه ای که دچار کبر و غرور شدیم و به ایمانمان مغرور، اون لحظه هست که خدا آنچنان به زمینمون می زنه که بلند شدنمون مدتی زمان می بره... و این اسمش تلنگره! چه بسیار دیدم آدمهایی رو که دلشون صاف تر از هر آیینه ای بود و دل عارف مسلکشون رو ، ظاهرشون نشون نمی داد و نیز در جامعه ی امروز ما چه بسیار هستند انسانهایی که ظاهری مقدس مآب دارند و اما باطنشون ... کسانی که برای پیشبرد مقاصد پلیدشون هر ریاکاری و ظاهر سازی رو به کار می گیرند  و همه کس، جز خودشون و امثال خودشون رو کافرکیش می پندارند! اونهایی که آزادگی و ایمان و انسانیت رو به مسلخ کشیدند...
و متاسفانه شرایط جامعه ی امروز ما کم از این نوع انسانها پرورش نداده...
                                                                                                                                                                              



زرین ::: یکشنبه 87/5/20::: ساعت 9:0 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::


چشمانتان را بر روی هم بگذارید و تصور کنید اینک سال 1400 هجری شمسی است و به امروز پنچ شنبه 17 مرداد 1387 می اندیشید ؛ به فرصتهایی که به خوبی از آنها استفاده کرده و از موفقیت هایی که نصیبتان  شده احساس خوبی دارید و لبخندی از رضایت بر گوشه لبانتان می نشیند و یا  به موقعیت هایی که به سادگی  از دست داده اید و برای بهتر شدن زندگی خود قدمی بر نداشته اید و برای خواسته های خود تلاشی نکرده اید افسوس خورده و اکنون با اندیشیدن به روزهایی که دیگر باز نخواهد گشت احساس پشیمانی می کنید و بارها زیر لب تکرار می کنید کاش زمان به عقب باز می گشت و شما می توانستید اشتباهات گذشته خود را جبران کنید ؛ کاش برای بهتر شدن شرایط خود تلاشی مضاعف می کردید اما اینک همه آن کاش ها دست نیافتنی است و جز آه حسرت کشیدن کاری از دستتان بر نمی آید
حال چشمانتان را به آرامی از هم بگشایید و از اینک امروز پنچ شنبه 17 مرداد  1387 خوشحال باشید ؛ از اینکه هنوز زمان برای بهتر شدن هست ، زمان برای رسیدن به آرزوها و خواسته ها ...
پس بیاییم به جای آنکه چند سال دیگر حسرت لحظه های امروز را  داشته باشیم برای  آینده ای بهتر بدون حسرت و آه تلاش کنیم  
 آنتونی رابینز : سرشار زندگی کن و هر جا که لازم بود خود را رها ساز . با همه ی وجود دوست بدار و ترس را پس بزن. شکوه امیدوار بودن را لمس کن و هرگز دست از رویاهای خود نکش .
موفقیت تنها زمانی از ماست که خود برگزینی و انسانها همانقدر موفقند که تصمیم می گیرند باشند.



نازنین ::: پنج شنبه 87/5/17::: ساعت 1:55 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

زندگی بدون انگیزه ؛ بدون هیجان ؛ بدون امید چه معنایی می تواند داشته باشد. زندگی بدون انگیزه یعنی مرده متحرک ، اما نه  حتی مرده هم انگیزه دارد ؛ مرده در دنیای ابدی چشم امید به بخشش و لطف و مهربانی خداوند دارد ؛ به اینکه خداوند از سر تقصیرات و گناهان و کوتاهی های او بگذرد و خانه ابدی او همراه با خوشی باشد ، حال چقدر این امیدش به واقعیت نزدیک باشد و یا محال مهم نیست ، مهم این است که حتی مرده هم امید دارد امید به اینکه کسانی که در حقشان کوتاهی کرده از خطایش بگذرند ؛ امید برای یافتن فرجی از مصیبت ها که خود برای خودش فراهم کرده ؛ امید برای رها شدن از زندانی از بدی ها که خود برای خود ساخته ؛ چگونه است که حتی مردها نیز امید دارند اما زنده ها ؛ من و توئی که هنوز نفس می کشیم بی هیچ امید و انگیزه ای روز را شب و شب را روز می کنیم ؛ بی هیچ انگیزه ای صبحگاه به روشنی روز چشم می گشایم و به عادت روزمرگی لحظه ها را پشت سر می گذاریم ؛ چگونه است که آن مرده ای که دستش از دنیا کوتاه است امید دارد ؛ اما من و تو که می توانیم دنیای خود اآنگونه که می خواهیم بسازیم نه تنها در ساختن آن بی توجه هستیم بلکه برای ساختن آن انگیزه ای نداریم.
آنتونی رابینز: شما عادت کرده اید به دنیا به چشم دیگری بنگرید . همان طور که برای انجام هر کار عادتی دارید ؛ عادت کرده اید تنها درباره برخی مسائل فکر کنید.
یکی از این عادات پیش بینی حوادث قبل از وقوع آنهاست. شما انتظار دارید کارها درست عکس آنچه می خواهید پیش رود ، پس برای ناامیدی باید باورهای خاصی داشته باشید و این باورهاست که دنیای شما را به سوی ناامیدی پیش می برد.



نازنین ::: دوشنبه 87/5/14::: ساعت 11:0 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

این روزها شرایط بد اقتصادی ، زندگی را سخت و دشوار نموده ، و این دشواری هر روز بدتر از روز قبل می شود ،و هر روز شاهد افزایش آمار جرم و جنایت ناشی از فقر اقتصادی هستیم که به راحتی انسان های بی گناه را قربانی شرایط خود می نمایید.شرایطی که با بی رحمی پا بر روی دل های پاک می گذارد و زندگی دنیوی و اخروی آنان را بر باد می دهد .. 
شرایطی که با وجود سهمیه بندی بنزین و استفاده کمتر شهروندان از آن همچنان خبرها حاکی از مصرف بالای آن می باشد.شرایطی که با  دو روز تعطیلی شاهد صف های طولانی مدت بنزین می شویم  و این شهروندان  به جای استراحت دو روزه در ترافیک جاده ها و اتوبانها بر خستگی روحی و جسمیشان افزوده می شود و با انرژی حاصله برای شروعی دوباره خود را آماده می کنند.
با این شرایطی که نه تنها فکری برای آن نمی شود بلکه اوضاع و احوال  هر روز بدتر از روز قبل شده چگونه می توان خنده را مهمان چهره های سرد و سنگی نمود و عید بزرگ مبعث را به آنان تبریک گفت ؛ عیدی که به برکت آن از قطعی برق خبری نیست و می توان شاد بود  ،  که در قرن21 در چنین روزی از نعمت روشنایی برخورداریم اما این شادی نیز دوامی نخواهد داشت چرا که به زودی شاهد افزایش چشمگیر هزینه مصرف برق خواهیم بود در آن صورت مطمئنن حتی در اعیاد بزرگ هم با وجود عدم قطعی برق بایستی با شمعی محفل سرد و یخی خود را روشنی دهیم.
امشب شبی است که هر چه خواسته داشته باشیم خداوند مهربان و دوست داشتنی آن را بر ما ارزانی می دارد پس بیاییم همگی در این  شب بزرگ و مبارک  دست به دعا شویم و برای سلامتی ،خوشبختی ؛سعادت و موفقیت دیگران و خود دعا کنیم و مطمئن باشیم که همین امشب تمامی خواسته ها و آرزوهایمان مستجاب می شود ...



نازنین ::: سه شنبه 87/5/8::: ساعت 8:37 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

امروز با خود عهد می بندم که بیاموزم آموختنی تازه ای را ؛ آموختنی که بارها درباره آن شنیده ام اما به آن عمل نکرده ام ؛ با خود عهد می بندم تا زمانیکه این آموخته را سرمشق لحظه های خود قرار نداده ام عملی را یا دانشی را نیاموزم.
می خواهم بیاموزم که هیچ گاه ؛ در هیچ شرایطی ، در هیچ نقطه ای ، در هیچ زمانی و در هیچ گذری حتی برای لحظه ای لبانم را از حضور لبخندی شیرین  محروم نکنم . حتی زمانیکه اوضاع و احوال بر وفق مرادم نیست و یا هر عامل درونی و بیرونی که باعث شود غم بر چهره ام نشیند لبخند را فراموش نکنم. با خود عهد بسته ام که لبخند را دائمی و همیشگی بر لبانم حک نمایم و به خود بیاموزم زمانی که غم بر روی چهره آدمی سایه می زند با بی رنگ نمودن تبسمی شیرین نمی توانم وجود غم را انکار کنم.
بیاموزم لبخند را هیچ گاه فراموش نکنم ؛ به هنگام نوشتن ؛ به هنگام راه رفتن ؛ به هنگام گفتگو ، به هنگام غذا خوردن ؛ به هنگام فکر کردن و حتی هنگام ناراحتی ،آنچه غم را مهمان دل می کند دلیل خود را دارد اما وجود غم دلیلی برای فراموشی لبخندم ندارد و بپذیرم آنچه را که هستم و تلاش کنم برای بهتر شدن خویش.
آنتونی رابینز: احساس امروز ما ؛ هر چه که باشد ، ناراحتی یا خوشی ، تنها بستگی به این دارد که در آن لحظه مغزمان بر چه مساله ای متمرکز شده باشد.پس بیاییم  « م  »مشکلات را برداریم و آنها را به «شکلات» زندگی تبدیل کنیم ؛ بخندیم و از زندگی لذت ببریم «ن» .



نازنین ::: شنبه 87/5/5::: ساعت 10:25 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مأیوس شوید ولی اگر امتحان نکنید فنا خواهید شد
دکتر علی شریعتی

وقتی که خواسته ای داریم و با وجود سعی و تلاش بسیار به هدف نهایی نمی رسیم ؛ احساسی ناخوشایندی به سراغمان می آید، احساس شکست ؛ احساس نرسیدن و در خود درجا زدن...
تمامی افکارمان کاری است که نتوانستیم انجام دهیم ؛ و یا اینکه شاید هیچ وقت فرصتی نباشد تا بار دیگر بتوانیم شانس خود رابیازماییم ؛ باورداریم که شاید حکمتی در این شکست بوده اما با همه این ها دلمان می خواهد و هنوز هم می خواهد می توانستیم در این راه هم موفق  شویم ؛ و تصمیم می گیریم از راه دیگری در این راه قدم بگذاریم ، تصمیم می گیریم راههای دیگر را امتحان کنیم ، تصمیم می گیری از نو آغاز کنیم ، اما با همه این ها هنوز از شکستی که خورده ایم ناراحتیم ؛ هنوز ناامیدی رو خوب با جسم  و روحمان احساس می کنیم ، هنوز به جای آغاز ؛ درخود  درجا می زنیم و صدها چرای بی دلیل مقابل خود  ردیف می کنیم ،
چه خوب است به جای ناامیدی و یاس ؛ به جای از دست دادن لحظه های قشنگ زندگی از خود در مورد حکمت این شکست بپرسیم از اینکه چه درسی جدیدی از این ماجرا بایستی می گرفتیم  و هنوز آن را درک نکرده ایم ...
خدایا به من توفیق تلاش در شکست
صبر در نومیدی
عظمت بی نام دین بی دنیا
عشق بی هوس عطا کن
دکتر علی شریعتی

پی نوشت : دلیل اینکه از شکست نوشتم برای این بود که شکست لازمه زندگی هست اگر شکست بخوریم اگر از وضعیتی که داریم راضی نباشیم تلاش می کنیم برای بهتر شدن شرایط ؛  در شکست نکته ای هست همان طوری که در هر پیشامدی نکته ای هست پس سعی کنیم آن نکته را درک کنیم که خداوند همیشه با بندگانش در حال گفتگوست چه در خوشی و چه ناخوشی پس آن پند و حکمت را با جان دل در یابیم



نازنین ::: چهارشنبه 87/5/2::: ساعت 1:38 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

<      1   2   3   4   5   >>   >
طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>