سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME
آنگاه که محمد(ص) بر بلندای کوه در غار حرا شنید اقرا ، اقرا بسم ربک الذی خلق
اصالت به کلام وحی بود یا اصالت بر محمد رسول.
آن کلام وحی بود که چون نوری و چشمه‏ای محمد را به خوانش وا می‏داشت یا آن محمد
(ص) بود که توانست آن کلام را دریابد و بخواندش. کلامی که هنوز پس از هزاروچهارصد سال از خوانشش عاجزیم و هر ورقش هزاران راز در خود نهفته دارد.

میهمان عزیز اصالت را بر کلام خدا می‏دانست و گفت آن خدا بود که محمد را کلام فراداد و او را بر آدمیان برتری بخشید. برای نمونه و تایید گفته خویش گفت اگر اصل را بر محمد دانیم چرا حدیث قدسی یادگار از وی آن سیالیت کلام وحی را ندارد؟
دوست عزیزی گفت: اگر اینگونه بیاندیشیم پایان کار جز سنگ شدگی آدمی نیست و آیا این محمد نبود که توان خوانش هستی را به شایسته‏ترین شکل دریافت؟ او با هستی یگانه شد و بقول عزیز دیگری از میان هزارن حلقه‏ی مفقوده ، پدر قوم خویش ، ابراهیم خلیل را بازخواند...

سه شب است درگیر این نکته‏ام ، که اصل را بر کدام نهم ، دیشب در جمع دوستانه‏ای پرسشم را مطرح کردم ، در طرح پرسش آنقدر حاشیه رفتم که کسی سوال را به درستی درنیافت و آنقدر در حاشیه پرسشهای گوناگون آوردم که یک شخص دیگر به این اصل افزده شد و آن شنونده‏ی سالک بود ، آنکس که در راه حق گام برمی‏دارد و خواهد حقیقت کلام و سخن را دریابد.
پرسش را این‏گونه بیان ساختم: ما اصالت را بر کلام وحی دهیم یا بر محمد؛ قاری هستی یا بر شنونده‏ی کلام و یا...؟
مطمئناً هر کدام از این سه عنصر نقش اساسی و مهمی را بازی می‏کنند. دوستی چندی پیش گفت نویسنده‏ای که می‏نویسد در یک نوشته همان قدر سهم دارد که خواننده‏ی آن اثر سهم دارد ، یعنی اصالت خواننده و نویسنده‏ی یک شعر و گویش با هم یکسان و همتراز است و آن دو بر هم برتری ندارند. خویش هم بر اینم که شاعران و نویسندگان جاودانه ادبیات خود نبودند که نوشته‏ای را به تحریر در آورده و از خود و تنها از خود و بینش و نگاه خویش می‏نگاشتند ، بلکه آنان با ناخودآگاه خود و آن ضمیر پنهان در نهاد خویش یگانه گشته آنرا خوانده ، از آن مدد جسته و در زمان و مکان مناسب و حال و هوای متناسب آن گفته‏اند که بر جاودانی و اصالتش هیچ کس را شک نیست. حال اگر بگویم:
کلام وحی امری پنهان و آشکار است ، سیال است ، هست اما چشمی باید آنرا ببیند و زبانی که آن را بخواند و گوشی که آنرا بشنود بیراه نگفته‏ام ، گفته‏ام؟
نمی‏توانم یک اصل را اصول جدا سازم ، زیرا این چرخه‏ی دوار ساخته‏ی همه‏ی این عناصر است و هر کدام را بردارم چرخ را شکسته‏ام ، شاید اشتباه می‏اندیشم ، پس منتظر نقدی می‏مانم تا پرده‏ی ابهام از چشمانم بر‏افکنیدد تا نور حقیقت را دریابم.
آمین



آسمان ::: یکشنبه 86/8/13::: ساعت 1:24 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>