• وبلاگ : آدمكها
  • يادداشت : از او بياموزم بخشندگي و مهرباني را...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 42 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    سلام

    دليل اين چرا ها از عمق ايمانمون نشات ميگره ، چرا كه مومن واقعي هم نوعش رو درك ميكنه اگه با خودم صادق بودم خودم رو شناختم و سپس مخلوق را مياموزم از او بهترين را.

    سلام
    مثل هميشه جالب بود.
    ممنون كه سر زدي.
    موفق باشي
    يا حق

    از ما به جهان نشان مجوييد

    ما راست نشان بي نشاني

    بوديم اسير کوي عشقش

    چندي به زمان بي زماني

    با دوست زديم سالها مي

    تنها به مکان بي مکاني

    چون آخر هر سخن خموشي است

    بشنو به زبان بي زباني

    برخيز و مباش در ميانه

    تا يار درآيدت به خانه

    بزار دستاتو بگيرم

    دم آخر راحت بميرم

    حق من نبود که بي تو

    توي تنهايي بميرم

    ×××××××××××××××××××

    قالب وبلاگتون هر روز قشنگ تر ميشه.
    به روزم.خوشحال ميشم به ديدنم بياين.
    موفق باشيد.

    مطلب آموزنده و زيبايي بود.

    آپم.اگه با تبادل لينك موافق هستين خبرم كنيدو.

    سلامت باشيد

    زندگي آنچه که زيسته ايم نيست بلکه خاطراتي است که از گذشته داريم .

    سلام.
    يادت نرود که همه مردم از چيزي وحشت دارند ، به چيزي عشق ميورزند و چيزي را از دست داده اند .
    سلام.
    وبلاگ سخن و شعر با مديريت جديد آپ شد.
    تشريف بيارين حتما.

    جايي که راه نيست خدا راه مي گشايد
    سلام شما خوبيد؟

    نگاه ما به زندگي و کردار ما، تعيين کننده حوادثي است که بر ما ميگذرد. نگرش: واقعيت دروني هرکس را برملا ميکند و تظاهر آن کارها و حرکات اوست. براي رسيدن به موفقيتهايي چون استعداد، توانمندي، موقعيت هاي مناسب، آموزش و......مفيد است اما همه اينها اگر به همراه يک نگرش مثبت نباشد به موفقيت دست نخواهيم يافت.نگرش انسان به جهان اطرافش از لحظه تولد شکل مي گيرد و تا آخر عمرش در حال باليدن است. اين به معناي آن است که اگر دريافتيم نگرشي نادرست داريم همواره براي تغيير آن فرصت هست؛ به شرط آن که واقعاً بخواهيم. موفق باشيد

    + تنديس تنهايي 
    سلام ..
    من امروز دستم به خون خودم آلوده ست
    و نيشتر بر قلب خود ميزنم
    تا شايد
    درد زخمي عظيمتر را فراموش کنم
    .. خداحافظ




    دلم گرفته مرا هيچ غمگساري نيست
    براي اين دل تنها دگر بهاري نيست
    به باغ عاطفه پرورده ام هزاران گل
    ولي چه سود که يک گل به شا خساري نيست
    مرا سراي فراموشيان مکان دادند
    دراين عزاکده ديگر اميدواري نيست
    ز شيره تن خود پروريدم آنها را
    دگر کنون به تنم راحت و قراري نيست
    چو با ل وپر بگشودند از برم رفتند
    دگر به لانه من بلبل و قناري نيست
    چه روز و شب که به او آب و دانه ميدادم
    زسوي او به برم هيچ دست ياري نيست
    چو معترض شدم از آوردنم به اين وادي
    بگفته اند دگر با تو هيچ کاري نيست
    ز دل به پهنه دريا سرشک غم بارم
    دگر زشدت اندوه ناي زاري نيست
    نشسته ام چو اسيران به کنج اين وادي
    براي من بجز از مرگ راه کاري نيست
    اگرچه جور و جفا بر من حزين کردند
    سر جوي بدلم کين و فتنه جاري نيست
    دگرز درگه يزدان زنده و‹‹جاويد››
    برايشان بجز از بخشش انتظاري نيست

    جالب بود

    بدبختي اينجاست كه بخشيدن بر خلاف اون چيزي كه همه فكر ميكنن خيلي خيلي سخت و مشكل هستش البته اگه بخوايم واقعاً ببخشيم نه در ظاهر.

    بخشيدن يكنعمت بزرگه كه خيلي از ماها اون رو نداري كه بدا به حالمون.

    بخشيدن به روح انسان جلايي بزرگ ميدهد كه بايد با سعي و يك رنگي به دست آورد كار سخي هستش واقعاً سختتتتت

    خوش و كامران باشيد.

    به نام خدا

    و

    سلام.

    مثل هميشه جالب بود و خواندني.

    يا علي

     <      1   2   3      >